بالاخره شروع سخت لیگ جهانی تمام شد.
بله. بدشانسی این است که ما همیشه لیگ جهانی را با بازیهای خارج از خانه شروع میکنیم. درب و داغان به تهران برمیگردیم. امسال هم با باخت، روحیهها خیلی خراب بود و کار سختتر شد. هر چند کمکم خوب شدیم اما پیر شدیم. نمیدانید با چه بدبختیای خودمان را به اینجا رساندیم. چقدر استرس، فحش و بد و بیراه شنیدیم.
واقعاً سختی مسابقات امسال همان بود که فکر میکردید یا بدتر بود؟
دقیقاً همان بود. میدانستیم شرایط خیلی سختی داریم، حتی قبلاً گفته بودم که این تیمها از 20 سال پیش قهرمان المپیک، لیگ جهانی و قهرمان جهان هستند. بازی اول را هم در خانه آنها داشتیم. ما با اختلاف ساعت در آمریکا بازی کردیم و بعد که بدنهایمان کمکم در حال عادت بود، دوباره به اروپا برگشتیم و با همان داستان اختلاف ساعت با لهستان مسابقه دادیم. البته این مسئله برای همه تیمها هست. حتی آمریکا که به تهران آمده است، همان آمریکای سرحال در خانهاش نیست. شک نکنید آمریکاییها دیشب خوب نخوابیدهاند. آنها هم در تهران شرایط ما را دارند. وقتی اختلاف ساعت پیش میآید و خواب به هم میریزد تا یک هفته، 10 روز کسی نمیتواند کاری کند.
همه دلیل خوب نبودن تیم به این مسائل برمیگردد؟
ما 3 روز قبل از مسابقه با آمریکا به لسآنجلس رسیدیم، به خاطر شرایط بد باختیم که انتقادباران شدیم. انتقادات یکسری روحیه بچهها را به هم ریخت. البته بازی به بازی بهتر شدیم و خدا را شکر برای بازی با روسیه خیلی خوب بودیم. بچهها با امید بیشتر بازی کردند. البته بعضی از بچهها با توان صد درصد بازی نکردند وگرنه باید ستها را با اختلاف زیاد میبردیم.
واکنش مردم در صفحات اجتماعی شما بعد از باختها چطور بود؟
معمولاً مطبوعات بعد از باختها تیم را زیر سؤال میبرند و جنجالسازی میکنند. آنها جوسازی میکنند. یکسری از مطبوعاتیها مخصوصاً آنهایی که اهل فن نیستند، انتقاد میکردند؛ انتقاداتی که به بچهها فشار میآورد و البته اذهان مردم را اذیت میکند. بعد از باختها بعضیها در صفحات اجتماعی ما پیغام میگذارند که معلوم است نخوابیدهاند و بیرون بودند. پول گرفتند و بازی نکردند. خوشبختانه پیغامها مثل فوتبالیها نیست. البته من در این مواقع نه مطبوعات را رصد میکنم و نه صفحات اجتماعی را، چرا که نمیخواهم با یک پیغام ذهنم را درگیر کنم.
بعد از باخت تیم حرفهای زیادی زده میشد؛ از اختلاف بچهها با هم و حتی با کواچ. واقعاً اختلافی بود؟
از مسائل خصوصی تیم کسی خبر ندارد، مگر اینکه یکی صحبت کرده باشد. وقتی حرفی همین جوری زده میشود، شایعه است. شاید بچهها در بازی بارها و بارها سر هم داد زده باشند و یا به هم گیر داده باشند اما این اختلاف نیست. شرایط بازی است تا به خودمان بیاییم اما بعد از بازی، ما همه با هم دوست هستیم.
در بازی دوم با لهستان قرار نبود با مصدومیت مچ پایت بازی کنی. چطور به زمین رفتی؟
مچ پایم خیلی شدید درد میکرد، طوری که در بازی اول با لهستان از کواچ خواستم تا مرا تعویض کند. بعد افروزی پزشک تیم خواست تا به تهران برگردم و با درمان و استراحت برای بازیهای تهران آماده شوم. ظهر خوابیدم، وقتی بیدار شدم، دیدم نمیتوانم بازی کنم اما اگر بازی نمیکردم، خودم را تا آخر عمرم نمیبخشیدم. بنابراین خواستم آمپول مسکن بزند. فکر کنم رگ لریام گل کرده بود (با خنده). دکتر هم گفت با مسئولیت خودت بازی کن.
یک امتیاز از لهستان تیم را زنده کرد، نه؟
با یک امتیازی که از لهستان گرفتیم، شرایط خیلی بهتر شد. تنها شانس ما برای برد، روسیه بود. هر چه داشتیم رو کردیم، چرا که اگر امتیاز از دست میدادیم، دیگر امیدی برای صعود نداشتیم. شانس صعود ما در گرو برد روسیه بود. بچهها هم همت کردند و دو برد گرفتیم.
قضیه کریخوانی تو با کوبیاک چه بود؟
کوبیاک معمولاً در بازیها با همه کری میخواند. عادتش است. سال قبل هم در قهرمانی جهان با من کری خواند و دعوا درست کرد. این سری هم انگار دفاع من و نگاهم خیلی برایش سنگین تمام شد که داد و بیداد به راه انداخت. البته من در تهران منتظرش هستم.
خیلیها بعد از برد روسیه میگفتند این تیم، روسیه همیشگی نیست.
این تیم فقط از سال قبل موزرسکی را نداشت. یک پاسور هم دارند که چند سالی است بازی نمیکند. مثل اینکه حالا بگویند چرا امیر حسینی در تیم ایران نیست. این حرفها همیشگی است. وقتی تیم ملی جوان شد، با زندهیاد حسین معدنی در AVC کاپ قهرمان شدیم. تیمهای چین و ژاپن بازیکنان قدیمی را نداشتند، همان موقع میگفتند هیچ کدام، بازیکنان اصلیشان را نداشتند. حالا همان بازیکنان جوان سالهای سال است که دارند بازی میکنند. یکسری از ایرانیها عادت دارند از پیروزی تیمهای ملی خوشحال نشوند. در حالی که تیم ملی با باشگاه فرق دارد. هر ایرانی با عرق به وطنش خوشحال میشود اما بعضیها ناراحت میشوند و میگویند حریف ضعیف بوده است. تیم هم که میبازد، میگویند شب بیرون بودند.
با این شرایط باید به صعود تیم ایران امیدوار باشیم؟
بازی لهستان و روسیه را دیدم، استرس آن بیشتر از بازی خودمان بود. لهستان یک امتیاز از دست داد که به نفع ما میشود، با 3 امتیاز بازی دوم با آمریکا 90 درصد به دور نهایی صعود میکنیم. حالا شرایط خیلی فرق دارد. بچهها خسته نیستند، شرایط مهیاست، غذاهای ایرانی میخوریم و تماشاچیهای استثنایی داریم. البته تماشاگران والیبال با فوتبال فرق دارند اما برای ایران تماشاگران فوتبالی هستند. صدای آنها در سالن 12 هزار نفری بیشتر از یک استادیوم 100 هزار نفری است. شاید باور نکنید اما تا یک ساعت بعد از بازی چیزی نمیشنویم و گوشهایمان سوت میکشد.
با این حال حضورشان را دوست داری؟
شاید باور نکنید، چیزی که برایم لذتبخش است، این است که وقتی در رختکن هستیم و تماشاچیها روی سکوها پا میکوبند، احساس میکنی هر لحظه ممکن است سقف رختکن پایین بیاید. با این صحنه همیشه مو به تنم سیخ میشود. ما وحشتناک شارژ میشویم برای جنگیدن. لحظه خیلی خوبی است. من همیشه خودم را به جای بازیکنان حریف میگذارم، شرایط، شرایط سختی است برای آنها.
www.khabarsport.com
تیم ملی والیبال
برچسبها: